دوباره رسانه جنجال به پا کرده است. دوباره پای سلبریتی در میان است. دوباره سخن از استوری، توئیت، اینستاگرام و توئیتر است. برای بار چندم این عوامل دست به دست هم دادهاند تا سوژهای برای نوشتن تعدادی نویسنده ایجاد شود. سوژههایی که اگر از چند قدم عقبتر به آنها نگاه شود، بسیار تکراری و بارهادستخورده دیده میشوند.
اینبار اما بیایید از دریچهی «سوادِ رسانهای» به این کلیشه نگاه کنیم. دریچهای که معمولاً یا به آن توجه نمیشود و یا تنها بعد از شکستخوردن از هژمونی «رسانه»، توسط عدهای باز و یادآوری میشود.
به تازگی رَکَب خوردن سلبریتیِ هشت/نه میلیون فالوئری و همهفن حریف از یک پروفایل توئیتری فیک و دروغین، این داستان را سر زبانها انداخته است که سوادِ رسانهای چیست؟ چه کسانی سواد رسانهای دارند؟ سواد رسانهای چطور به دست میآید؟ آیا اصلاً رسانه نیاز به سواد دارد؟ و این قبیل سوالات که مقصود نهایی این مطلب پاسخگویی به آنها نیست.
در یک تعریف خلاصه و گوگلی، مجموعهای از مهارتها که به شما قابلیت تجزیه و تحلیل پیامهای رسانهای را بدهد، سواد رسانهای خوانده میشود. تجزیه و تحلیلهایی که گاه نتیجهاش را در ماجرایی مانند قتلِ روحانی همدانی میبینیم. حال همانطور که در ابتدا گفته شد، بیایید چند قدم عقبتر برویم و از فاصله دورتری به مسئله «سواد رسانهای» نگاه کنیم.
در یک توالی ساده میبینیم که رسالت «رسانه» رساندن است؛ رساندنِ پیام؛ پیامی که به مخاطب برسد؛ مخاطبی که ممکن است با پیام موافق باشد و یا مخالف. این تسلسل تنها در صورتی دوباره تکرار میشود که آن پیام بعد از رسیدن به مخاطب به نسبت موافقت و یا مخالفت او منتشر بشود یا نشود.
از این تناوب میتوان اینگونه برداشت که در دنیای رسانه که میتواند کتاب، روزنامه، تلویزیون، اینترنت و… باشد، مخاطب اصلیترین مولفه است. اوست که اگر تاثیر بپذیرد و پیام را برای مخاطب دیگری ارسال کند میتواند یک توالی دیگر ایجاد کند.
بدیهی است که هر پیام برای اثرپذیری نیازمند شرایط خاصی است و قطعاً باید ویژگیهای مخاطب خود را نیز در نظر بگیرد. اما اینها وظایف عامل رسانه و مولد پیام است. ماهیت اصلی سوادِ رسانهای این نیست که حتماً باید بفهمیم پیام از طرف چه عاملی فرستاده شده است.
درست زمانی که متوجه بشویم رسانه پیامی برای اثرگذاری بر روی فکر و عقیده ما میفرستد، آنگاه نوبت به همان تجزیه و تحلیل گوگلی پیام میرسد. امروزه تمام درک ما از اطراف از طریق رسانه حاصل میشود و دقیقاً به دلیل همین چگونگیِ درک است که به سواد رسانهای برای کنکاش پیامهای ارسالی از طرف هر عامل رسانهای نیازمندیم.
بسیاری از ما به هر علتی این مهارت را دستکم گرفتهایم و به طرز عجیبی از آن غافلیم .
قدرت این پیامها و تشعشعات آن آنقدر است که طنازی را به طنزنویسی از آن، شخصی را به تمسخر، فردی را به یادداشتنویسی، سلبریتیِ مدعی را دادگاهی و شماری را به خواندن این تبعات وا میدارد.
با همه این اوصاف در سالهای پایانی دهه دومِ قرن بیستویکم دیگر نمیتوان و نمیشود از «رسانه» دور بود. این دورنبودن و نزدیکی یعنی ما خواه ناخواه از آن تاثیر میپذیریم و این تاثیرپذیر بودن بدان معنا است که بسیار و بسیار نیازمند سوادِ رسانهای هستیم.
حمیداصغری عطار
انتهای پیام/